مهرشاد جعفری فراهانی

يكشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۵۵ ق.ظ

 

فرهنگ‌ها (لغت‌نامه‌ها) همواره برای من بسیار جالب بوده‌اند. در گذشته فکر می‌کردم فرهنگ‌های زبان فارسی تنها به دهخدا و معین خلاصه می‌شوند تا اینکه در سایت واژه‌یاب وقتی به دنبال مترادف یک کلمه بودم متوجه فرهنگی به اسم «فرهنگ مترادف و متضاد» شدم.

با جست‌و‌جوی بیش‌تر به فهرست بلندبالایی شامل ۴۲ فرهنگ زبان فارسی معاصر رسیدم که یکی از آن‌ها، «فرهنگ موضوعی فارسی» بود.

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۵۱ ق.ظ

هرقدر اعضای یه تیم خوب باشند، احتمال شکست وجود دارد، اما بدون اعضای خوب موفقیت محال است.
 

راه‌های داشتند اعضای خوب:

۱. آموزش دادن: کار کردن روی افراد تیم تا خوب شوند.

۲. افراد آموزش دیده: افرادی که خوب هستند را استخدام کنید.

 

اعضای تیم با اصلاح خودشان، ارزش تیم‌شان را بالا می‌برند.

توانایی‌های خدادادی از کنترل ما خارج هستند، اما توانایی کار در یه تیم چیزی است که می‌تواند در کنترل ما باشد.

 

برای هم تیمی بهتری شدن ۱۷ اصول را خودمان یاد بگیریم و به دیگران هم کمک کنیم تا یاد بگیرند.

چهارشنبه, ۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۱:۴۴ ب.ظ

مردی در تبعید ابدی 

 

مردی در تبعید ابدی روایت زندگی یک نوجوان است. نوجوانی به اسم محمد بن ابراهیم قوام شیرازی ملقب به ملاصدرا، در آستانه 16 سالگی با شوری در سر! نوجوانی که زیاد میدانست، از ریاضیات و علوم طبیعی و نجوم تا فلسفه و دین. البته فلسفه را از همه بیشتر می‌دانست. نوجوانی که غرق در رویاهای خویش به دنبال پاسخ پرسش های بی انتهایش در باب خالق هستی،به تبعید ابدی و آوارگی کشانده شد. او از بازی‌های قدرت بزرگسالان چیزی نمی‌دانست و چیزی بیشتر از «هر گونه که خداوند صلاح می‌داند» را جست‌و‌جو می‌کرد و پس از قرن ها، فلسفه او در باب خداوند، در هوای آسمانی بلند تر از آسمان جاهلان نفس میکشد.

برای انتخاب پاره‌هایی از این کتاب به زحمت فراوانی دچار شدم. چرا که این کتاب سراسر گنج است و آموزه‌های بسیار برای جوانان. نه فقط برای جوانان، چه بسا برای بزرگسالان، که چگونه باید با شور جوانان سر کنند. چگونه آنها را راهنمایی کنند. چگونه به جوانانی که ایده های نو در سر دارند و دنباله‌رو چیز های کهنه نیستند پاسخ دهند.

در بخش اول، گفت‌و‌گوی او با پدرش ابراهیم شیرازی را آوردم که تا حد زیادی شخصیت او را شرح می‌دهد. در بخش دوم، گذری به برخی دیدگاه‌های فلسفی او زدم. ممکن است درک این بخش برای کسانی که هیچ آشنایی با فلسفه ندارند دشوار باشد. در بخش سوم، صحنه محاکمه او در مجلس شاه عباس صفوی را می‌بینیم. جایی که بزرگان دین شاه را راضی کردند که از کشتن او صرف نظر کند و به جایی دور تبعیدش کنند؛ تا آخر عمر!

این کتاب را به همه‌‌ی نوجوانان، جوانان، دوستداران فلسفه و عرفان و دین، پیشنهاد میکنم.

جمعه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۱۴ ب.ظ

تصویر ریچارد فاینمن

  از آقای دِرُز که این فرصت را فراهم آورد تا در جمع آموزگاران علوم شرکت کنم متشکرم. من نیز آموزگار علم هستم. اما تنها در آموزش به دانشجویان دوره کارشناسی ارشد فیزیک تجربه دارم، و همین تجربه به من می گوید که نمی دانم علم را چگونه باید تدریس کرد.

  اطمینان دارم شما که آموزگار واقعی علم هستید و در نخستین مرحله یا پایین ترین درجه سلسله مراتب آموزگاران به انجام وظیفه مشغولید نیز نمی دانید علم را چگونه باید تدریس کرد. اگر میدانستید، زحمت آمدن به این همایش را به خود نمیدادید.

  موضوع خطابه، انتخاب من نیست. موضوعی است که اقای دِرُز انتخاب کرد. اما لازم است بگویم از دیدگاه من، موضوع «علم چیست؟» برابر و مساوی با موضوع «چگونه باید علم را تدریس کرد؟» نیست. به دو دلیل، لازم میدانم توجه شما را به این تفاوت دقیق و نکته ظریف جلب کنم.

سه شنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۰۰ ق.ظ

 

 

Richard feynman, the best teacher I never had.

- Bill Gates

برش هایی از کتاب:

   پدرم به من آموخت علم چیست. میگویند وقتی مادرم مرا آبستن بود- من حضور نداشتم تا مستقیما از ماجرا با خبر باشم- پدرم گفته بود که « اگر نوزاد پسر باشد، میدانم که دانشمند خواهد شد.» خود او دانشمند نبود، کاسب بود. مدیر فروش شرکتی بود که یونیفرم تولید میکرد اما راجع به علم مطالعه میکرد و آن را دوست داشت.

از سیاست و دین چه میدانم؟ برخی از دوستانم در بخش فیزیک پوزخندزنان خواهند گفت:«تماشایی است. ببینیم درباره این دو مبحث چه میگوید. نمیدانستیم که به این دو مبحث هم دلبستگی دارد.» البته البته آنان آگاه اند که دلبسته این دو مبحث بوده و هستم اما باور نمیکردند روزی جرئت اظهارنظر در این باره را پیدا کنم.

تحقیق علمی را به قصد به کار گرفتن نتیجه آن انجام نمی‌دهند. تحقیق علمی را به قصد درک و کسب لذت فهمیدن و دانستن دنبال می‌کنند.

برای نائل شدن به پیشرفت، اقرار به جهل و نادانی نهایت ضرورت را دارد.

جالب‌ترین نکته‌ها آن‌هایند که با دانسته‌های ما جور درنمی‌آیند. آن رخدادی که کاملاً برخلاف انتظار است.

اگر کسی بگوید که علم، این و آن را می آموزد در کاربرد کلمات خطا رفته است. علم چیزی به کسی نمی آموزد. تجربه و آزمایش است که آموزنده است. اگر کسی به شما گفت علم این و آن را ثابت کرده است، باید بپرسید چگونه؟ چگونه دانشنمند به این نکته پی برد؟ کجا؟ کی؟ علم چیزی را ثابت نمیکند، اما تجربه یا آزمایش این اثر یا آن اثر را نشان میدهد. شما به اندازه هر کسی حق دارید هر گاه راجع به آزمایشی مطلبی شنیدید درباره نتایج به دست آمده از آن به قضاوت و داوری بنشینید. کوشش میکنم برای آموزگاران علوم کلاس اول الهام بخش باشم و به آنان القا کنم که امید، و اطمینان به عقل سلیم و هوش طبیعی خود داشته باشند. متوجه باشید که بعید نیست کارشناسان و متخصصین که راهنمای شمایند، اشتباه کنند.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.

دنبال کنندگان